هستم، ولي بسي زياد درگيرم. سعي ميكنم به زودي بنويسم.
+ نوشته شده در پنجشنبه هشتم بهمن ۱۳۹۴ ساعت 22:11 توسط مهربان
|
آهسته و ارام گام بر میداشتیم... ناگاه باد همه چیز را با خود برد... اکنون سالهاست به دنبالت میگردم باد همه آنچه را که با خود بردی نمی خواهم...! حتی قاصدکم هم از برای تو تنها خاطراتم را پس بده...
همسفر باد بودن بد است... تکیه بر باد داشتن بدتر... اما از همه اینها بدتر ناخواسته سوار بر باد شدن و به هر سو کشیده شدن آن هم با باد است!!! باد نه سرزمینی دارد و نه وابستگی... اما من هم سرزمین دارم و هم وابستگی... پیوند عجیبی است اما .... سرنوشت من گویا با باد پیوند خورده است!!!!