تصادف...
روزهای یکشنبه میرم کلاس زبان...
کلاس فوق العادهایه...
همیشه بعد از کلاس یکشنبه پر از انرژی ام...
اما امروز نه!!!
صبح که داشتم میرفتم سر یک دور برگردون خیلی خیلی شلوغ سر دور زدن اینقدر چسبیدم به جدول که در سمت راننده گرفت به جدول.... پایین در کامل رفت تو....
خیلی اعصابم به هم ریخت چون ماشین مال بابا است و خیلی حساسه رو ماشینش...
اومدم خونه و گفتم دست گل به آب دادم!!! بیچاره بابا هیچی که نگفت, بلندم نشد بره دست گلم را کنترل کنه که مثلا القا کنه مهم نیست براش!!!
حالا ناراحتی دیگه ام از اینه که بابام عصبانی شدنش مثبت و منفی یک هفته طول می کشه!!!
خدا کلا به خیر کنه!!!!
+ نوشته شده در یکشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 14:54 توسط مهربان
|