نوایی خوش تر ام آرزوست...!
این روزها نفرت انگیز ترین صدای زندگیم شده است :
دستگاه مشترک مورد نظر خاموش است
The mobile set is of...
حالم از این صدا و حرف تکراری به هم می خورد.
درست است که ما همدیگر را امروز دیده ایم(در حد سلام علیک) ، و می دانیم که چه چیزهایی امروز بر ما گذشته (برنامه های تکراری روز شنبه،کلاس ارشد و لیسانس...)، و این برای تو کافی است...
اما برای من نه...
برای من کافی نبوده که دائم دارم به گوشی تو زنگ می زنم و این صدای مزخرف را هر بار می شنوم...
اگر گوشی را برداری هم حرفی ندارم،اما آرام می شوم...
خوب چکار کنم که نیاز روحی من نسبت به تو از این نظر شدید تر است؟
تو هیچ وقت این نیاز را تا امروز درک نکردی....
دیگرانی که قضیه را می دانند سه دسته اند
دسته ای می گویند نشان دهنده بی علاقگی تو است ...
بعضی می گویند که بدلیل تفاوت سنی زیاد ما است که من احساسی ترم و تو نمی توانی پاسخ نیاز روحی ام را بدهی...
و دسته ای دیگر می گویند مردها همه همین هستند...!!
اما یاد گرفته ام که با هر کدام از این حرفها خودم را آزار ندهم و به خودم بقبولانم که هر کس در این دنیا یگانه است...
پس تو و رفتارهای تو یگانه اند ، و نگذارم دیگران تجربه های خودشان را بر من تحمیل کنند تا من از تجربه های تحمیلی آنها تو را تحلیل کنم...
اینطوری آرام ترم...
کاش می دانستم آخرش چه خواهد شد...
پینوشت : پا در هوا بودن را تجربه کرده اید؟ بنده الان یک لنگم در شرق است و لنگ دیگر در غرب... روی زمین هم که نیست،معلق در زمین و آسمان...
پینوشت : راستش حال بنده از آن مدل هاست که ننه بزرگ ها می گویند خدا سر کافر هم نیاره...